۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه


ميخواهم بگويم ......

فقر همه جا سر ميكشد .......

فقر ، گرسنگي نيست ، عرياني هم نيست ......

فقر ، چيزي را " نداشتن " است ، ولي ، آن چيز پول نيست ..... طلا و غذا نيست .......

فقر ، همان گرد و خاكي است كه بر كتابهاي فروش نرفتهء يك كتابفروشي مي نشيند ......

فقر ، تيغه هاي برنده ماشين بازيافت است ،‌ كه روزنامه هاي برگشتي را خرد ميكند ......

فقر ، كتيبهء سه هزار ساله اي است كه روي آن يادگاري نوشته اند .....

فقر ، پوست موزي است كه از پنجره يك اتومبيل به خيابان انداخته ميشود .....

فقر ، همه جا سر ميكشد ........

فقر ، شب را " بي غذا " سر كردن نيست ..
فقر ، روز را " بي انديشه" سر كردن است




۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

میلاد


ناگهان

عشق

آفتاب وار

نقاب بر افکند

و بام و در

به صورت تجلی در آکند،

شعشعه ای آذرخش وار

فروکاست

و انسان

برخاست.

احمد شاملو

**

شب هنگام است

شبی که اسمان تو را به زمین هدیه داد. شب میلاد فرخنده تو عزیزترین و دوست داشتنی ترین ...

میلاد پاکت فرخنده و مبارک باد.

بهترین ها نثار دستان پرسخاوتت نگاه مهربان و قلب پاکت

"سبز تویی که سبز می خواهمت"

نازنینم

سبز و شادان و سلامت و همیشه پیروز باشی.

تولدت مبارک

۱۳۸۹ شهریور ۲۰, شنبه


عشقبازی به همین آسانی است . . . .
که گلی با چشمی،بلبلی با گوشی،رنگ زیبای خزان با روحی . . . .
نیش زنبور عسل با نوشی،کار همواره باران با دشت . . . .
برف با قله کوه،رود با ریشه بید،باد با شاخه برگ،ابر عابر با ماه،چشمه ای با آهو . . .
برکه ای با مهتاب و نسیمی با زلف . . . . .
دو کبوتر با هم . . . .
وشب و روز و طبیعت با ما. عشقبازی به همین آسانی است . . . .
شاعری با کلماتی شیرین . . . .
دست آرام و نوازش بخش بر روی سری،پرسشی از اشکی و چراغ شب یلدای کسی با شمعی . . .
و دل آرام و تسلا و مسیحای کسی با جمعی . . . .
عشقبازی به همین آسانی است . . . .
که دلی را بخری،بفروشی مهری،شادمانی را حراج کنی،مهربانی را ارزانی عالم بکنی، و بپیچی همه را لای حریر احساس . . . . .
گره ی عشق به آنها بزنی، مشتریهایت را با خود ببری تا لبخند .
عشقبازی به همین آسانی است . . . . .
هر که با پیش سلامی در صبح،هر که با پوزش و پیغامی با رهگذری، هر که با خواندن شعری کوتاه با لحن خوشی،نمک خنده بر چهره در لحظه ی کار، عرضه ی سالم کالای ارزان به همه . . . .
لقمه ی نان گوارایی از راه حلال . . . .
و خداحافظی شادی در آخر روز. و نگهداری یک خاطر خوش تا فردا . . . . .
و رکوعی و سجودی با نیت شکر.
عشقبازی به همین آسانی است

۱۳۸۹ شهریور ۱۴, یکشنبه

تو یگانه ای ...

حرمت اعتبار خود را
هرگز در میدان مقایسه ی خویش با دیگران
مشکن
که ما هر یک یگانه ایم
موجودی بی نظیر و بی تشابه


و آرمانهای خویش را
به مقیاس معیارهای دیگران
بنیاد مکن
تنها تو می دانی که « بهترین » در زندگانیت
چگونه معنا می شود


از کنار آنچه با قلب تو نزدیک است
آسان مگذر
بر آنها چنگ درانداز، آنچنان که
در زندگی خویش
که بی حضور آنان، زندگی مفهوم خود را
از دست می دهد


با دم زدن در هوای گذشته
و نگرانی فرداهای نیامده
زندگی را مگذار که از لابلای انگشتانت فرو لغزد
و آسان هدر شود
هر روز، همان روز را زندگی کن
و بدین سان تمامی عمر را به کمال زیسته ای


و هر گز امید از کف مده
آنگاه که چیز دیگری
برای دادن در کف داری
همه چیز در همان لحظه ای به پایان می رسد
که قدمهای تو باز می ایستد


و هراسی به خود را مده
از پذیرفتن این حقیقت که
هنوز پله ای تا کمال فاصله باشد
تنها پیوند میان ما
خط نازک همین فاصله است


برخیز و بی هراس خطر کن
در هر فرصتی بیاویز
و هم بدینسان است که به مفهوم شجاعت
دست خواهی یافت


آنگاه که بگویی دیگر نخواهمش یافت
عشق را از زندگی خویش رانده ای
عشق چنان است که
هر چه بیشتر ارزانی داری
سرشارتر شود
و هر گاه که آن را تنگ در مشت گیری
آسان تر از کف رود
پروازش ده تا که پایدار بماند


رؤیاهایت را فرومگذار
که بی آنان زندگانی را امیدی نیست
و بی امید، زندگی را آهنگی نباشد


از روزهایت شتابان گذر مکن
که در التهاب این شتاب
نه تنها نقطه ی سرآغاز خویش
که حتی سرمنزل مقصود را گم کنی


زندگی مسابقه نیست
زندگی یک سفر است
و تو آن مسافری باش
که در هر گامش
ترنم خوش لحظه ها جاریست!

نانسی سیمس

برگردان: دکتر مهدی مقصودی
از کتاب: بارانی باید تا که رنگین کمانی برآید