۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه


ميخواهم بگويم ......

فقر همه جا سر ميكشد .......

فقر ، گرسنگي نيست ، عرياني هم نيست ......

فقر ، چيزي را " نداشتن " است ، ولي ، آن چيز پول نيست ..... طلا و غذا نيست .......

فقر ، همان گرد و خاكي است كه بر كتابهاي فروش نرفتهء يك كتابفروشي مي نشيند ......

فقر ، تيغه هاي برنده ماشين بازيافت است ،‌ كه روزنامه هاي برگشتي را خرد ميكند ......

فقر ، كتيبهء سه هزار ساله اي است كه روي آن يادگاري نوشته اند .....

فقر ، پوست موزي است كه از پنجره يك اتومبيل به خيابان انداخته ميشود .....

فقر ، همه جا سر ميكشد ........

فقر ، شب را " بي غذا " سر كردن نيست ..
فقر ، روز را " بي انديشه" سر كردن است




۷ نظر:

سکوت شب گفت...

سلام
چه جمله زیبایی
سعی می کنم در اولین فرصت بنویسمش بذارمش جلوی چشمم
راستی به روزم

Ali گفت...

سلام فقط می خواستم بگم درسته. اما فقر اینطور نیست که اون نباشه و فقط این باشه. فقر هم اونه و هم این. همه اینها فقره. چه اون کسی که بدون غذا شب را سرکرده باشد احتمالا تمام روزش را با اندیشه سر می کند، اما اندیشه چه؟ لقمه ای نان!!! البته موافقم که بی پولی و بی نانی عار نیست اما بی هنری و بی فکری چرا.

الهه گفت...

سلام دوست عزیز

با تبادل لینک موافق هستید.

الهه گفت...

سلام دوست عزیز

با تبادل لینک موافق هستید.

تینا گفت...

فقر فرهنگی از خود فقر ونداشتن بدتره
به امید بالا رفتن سطح فرهنگ چامعه ما...

سولین گفت...

سلام سکوت عزیزم ..

فقر ، شب را " بي غذا " سر كردن نيست ..
فقر ، روز را " بي انديشه" سر كردن است

و فقر شب و روز را بی محبت سرکردن است ..

نمیدونم درسته یا نه.. فکر میکنم نبودنش غیر قابل تحمله ..
زندگی سرد زندگی نیست .. بی نان میشود سر کرد .. بی اندیشه شاید بتوان سر کرد .. بی محبت هرگز بسر نشود ..

موفق باشی دوست مهربونم ..

قوی سپید گفت...

عالی بود
...
خیلی تاثیر گذار بود ...