" من یک زنم
من" تنها "یک زنم
من یک زن ایرانی ام
من همیشه مادرم
و مادربودن یعنی گذشتن از خود
در کودکی مادر عروسکهایم بودم
و گهگاه هم بازی پسران همسایه
وقتی یار کم داشتند !
...
بزرگتر که شدم اهل محل به من "خوشگله" می گفتند...
پدر سرزنشم می کرد که چرا "بلند "خندیدم!
برادر توی اتاقم دنبال دفترچه ی خاطراتم می گشت....
مادر برایم جهیزیه درست می کرد و...
و من هر شب تا طلوع سپیده درس می خواندم!
.
.
.
در دانشگاه فقط یک سایه بودم !
.
.
دوست پسرم مرا به خانه اش دعوت کرد...
وقتی نرفتم ,مرا پس زد!
....
عشقم به من دروغ گفت و انتظار داشت باور کنم!
....
بعد ها...
شوهرم موفقیت هایم را به حساب شانس می گذاشت
خواهر شوهر و مادر شوهرم که به کنار...
دنیایی داشتند!
.
.
.
وقتی با درد طاقت فرسای زایمان ,احساس کردم با مرگ فقط یک قدم فاصله دارم پرستار به من گفت:بهشت زیر پایت است!
زیر پایم اما خالی بود....
..
شب ها باید کنار دو نفر دراز می کشیدم تا خوابشان ببرد
اول بچه ام و بعد شوهرم
و نیمه شب ...برهنه.... در میان بازوان شوهرم احساس می کردم که چقدر تنهایم!
شوهرم اما مرا نمی دید...
تنها, لبانش را محکم تر به بدنم می چسباند!
...
همکاران مَردم از ترفیع گرفتن من ناراحت بودند
زیر گوش هم زمزمه می کردند :زن را چه به این کارها؟!
...
دین و فرهنگم هر دو "تساوی حقوق زن و مرد "را جار می زدند...
و من معنای "تساوی "را نمی دانستم!
....
" من یک زنم
یک مادر
نردبان بچه ام هستم
بچه ام از من بالا می رود و به یک آسمان پر از موفقیت می رسد!
شوهرم مرد موفقی است
می گویند من پشتش بودم که موفق شده
ولی من تا جایی که به خاطر دارم
همیشه زیرش بودم!
زیر بدنش..زیر اسمش...زیر سایه اش!
....
همه به من "زن ایده آل " می گویند
من زیبا هستم و لوند
روشن فکر و تحصیل کرده
همسر خوب
مادر فداکار
کارمند ساعی
...
به خودم که نگاه می کنم اما...
هیچ چیز نمی بینم
من از "خودم"خالی هستم!
و از دیگران ,پُرِپُر...."
***
پ ن : درسته که روز زن و روز مادر گذشته، اما از این متن خوشم اومد.نمی دونم چه کسی نویسنده این متنه اما دوست داشتم که دوستای خوبم هم اینو بخونند.