۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

شایستگی!!!؟؟؟

پسر ِ نوح به خواستگاری ِ دختر ِ هابيل رفت.

دختر ِ هابيل جواب اش کرد و گفت:

" نه ! هرگز ! تو سزاوار ِهم سری ِ من نیستی‌.

تو با بَـدان بنشستی و خاندان نبوت ات گــُم شد. تو هم آنی که بر کشتی

سوار نگشتی، خدا و فرمان اش را ناديده گرفتی و به پدرت و به پيام اش نيز پشت کردی. غرورت غرق کرد و ديدی که نه شنا به کارت آمد،

نه بلندی ِ کوه ها. "

پسر ِ نوح گفت:

" امّا آن که غرق می شود ، خدا را خالص تر صدا َزند تا آن که بر کشتی

سوار است. من خداي ام را لا به لای ِ طوفان يافتم، در دل ِ مرگ و

سهم گينی ِ سيل."

دختر ِِ هابيل گفت:

" ايمان ِ پيش از واقعه ، به کار آيد. در آن هراسی که تو گرفتار آمدی، هر کفری ايمانی شود. آن چه تو بدان رسيدی، ايمانی به اختيار نبود. "

پسر ِ نوح گفت:

" آن ها که بر کشتی سوارند ، امن اند و خدايی کج دار صاحب اند که به بادی

از دست ِ شان برود. من آن غريق ام که به چنان خدای ِ مهيبی رسيدم که

با چشمان ِ بسته می بينم اش و نيز لمس اش می کنم با دستان ِ بسته.

خدای ِمن چنان خطير است که هيچ طوفانی آن را از کف ام نمی برد."

دختر ِ هابيل گفت:

" باری تو سرکشی کردی و گناه کاری. گناه ات هرگز بخشوده نخواهد بود."

پسر ِ نوح خنديد و گفت:

" آن که جسارت ِ عصيان دارد، شجاعت ِ توبه نيز تواند داشت،

شايد آن خدايی که مجال ِ سرکشی ‌‌دهد نیز، فرصت بخشوده شدن داده باشد."

دختر ِ هابيل سکوت کرد وآن گاه گفت:

"شايد که پرهيزکاری ِ من به ترس و ترديد آلوده باشد، اما نام ِ عصيان ِ تو نیز

دليری نباشد. دنيا کوتاه است وآدمی کوتاه تر. مجالی بسیار تا آزمودن ومکّرر

خطا دیدن نيست."

پسر ِ نوح گفت:

" در اين درخت نگاه کن. پيش از ان که شاخه گان اش به نور َرسند،

ریشه گانی با تجربت ِ تاریکی داشته اند.

گاه یافتن ِ نور را بايد از تاريکی گذر کرد و

گاه رسيدن ِ خدا را بايد از پل ِ گناه گذشت.

و من اين گونه به خدای ام رسيدم. شاید که راه ِ من، امن نباشد و نزدیک ِ به منفعتی ، امـّا راه ِ من است."

پسر ِ نوح اين را گفت و رفت.

دختر ِ هابیل مدتی‌ ایستاد و رفتن اش را تماشا کرد.


اکنون که سال ها از رفتن ِ پسر ِ نوح می‌گذرد، دختر ِ هابیل هم چُنان،

برگشت ِ او را انتظارمی‌ کـَشد و پیوسته از خود می پُرسد که آیا پسر ِ هابیل

شایسته گی ِ همسری ِ او را داشته است؟

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام خيلي قشنگ بود و تاثير گذار به نظرم قضاوت خدا با قضاوت هاي سطحي و اشتباه ما خيلي فرق مي كنه شايد گاهي روسياهي رو در اوج پشيماني به مدعياني كه هيچ چيزي جز غرور در چنته ندارند ترجيح بده براي همين دوست ندارم به كسي با قضاوت هام برچسب بزنم چون مطمئنم كه هميشه اشتباه مي كنم به هر حال دختر هابيل اشتباه كرد!
خيلي زيبا بود
ارادتمندت :سپيدار