۱۳۸۹ خرداد ۱۵, شنبه

رنگین پوست...


اين سروده که نامزد شعر برگزيده سال 2005 شده
توسط يک بچه آفريقايي نوشته شده

When I born , I Black , When I grow up , I Black ,

When I go in Sun , I Black , When I scared , I Black ,
When I sick , I Black , And when I die , I still black...
And you White fellow,

When you born , you pink , When you grow up , you White,
When you go in Sun , you Red , When you cold , you blue,
When you scared , you yellow , When you sick , you Green,
And when you die , you Gray...
???.... ........"And you call me colored

وقتی به دنيا می آم، سياه ام

وقتی بزرگ می شم، سياه ام

وقتی می رم زير ِ آفتاب، سياه ام

وقتی می ترسم، سياه ام

وقتی مريض می شم، سياه ام

وقتی می ميرم، هنوزم سياه ام


و تو! آدم ِ سفيد!

وقتی به دنيا می آی، صورتی ای

وقتی بزرگ می شی ، سفيدی

وقتی ميری زير ِ آفتاب، قرمزی

وقتی سردت می شه ، آبی ای

وقتی می ترسی ، زردی

وقتی مريض می شی، سبزی

و وقتی می ميری، خاکستری ای

و تو به من ميگی رنگين پوست؟
***
پ ن1: یکی از آشنایان نمایشگاه مینیاتوری در موزه ملی شهر نایروبی - پایتخت کنیا- داشت. تابلویی در این نمایشگاه بود به نام آدم حوا با موضوع وسوسه شیطان، خوردن سیب و رانده شدن آدم از بهشت. معاون وزیر فرهنگ و هنر کنیا بعد از دیدن این تابلو گفته بود خوشحالم که برای اولین بار می بینم که شیطان سیاه پوست نیست.
از شنیدن این خاطره هم شگفت زده شدم و هم ناراحت.
پ ن 2: بعد از خواندن کتاب ریشه ها از آلکس هیلی و تصور رنجی که به مردم سیاه پوست برای رنگ پوستشان تحمیل شده بود، تا مدت ها از اینکه رنگ پوستم روشن است احساس شرم می کردم.
پ ن 3: اگر این کتاب رو نخوندید پیشنهاد می کنم بخونید و البته نسخه بدون سانسورش رو پیشنهاد می کنم.

۶ نظر:

خدا !!! گفت...

سلام
پ.ن شماره 2 !!!! واقعا ؟؟؟ چقدر تو احساساتی هستی دختر! برخلاف صدات ! مراقب خودت باش رفیق . امثال تو احتمالا در جامعه ما زندگی مشکلتری دارند . البته اینطور فکر میکنم چون شاید منم یه جورایی ...
امیدوارم توی زندگیت به مشکل برنخوری با این احساسات لطیف و پوست روشنت !!!! مراقب خودت و موتوری ها باش

سپیدار گفت...

سلام عزیز دلم
خیلی محشر بود همیشه نوشته هات برای مکن درس داره و کلی روم تاثیر می ذاره
ممنونم
دوستت دارم هواااااااااااار تا

سولین گفت...

سلام دوست خوبم ..

شعر خیلی زیباییه در نهایت سادگی کلام ..
و بزرگی رنجی رو نشون میده که حتی یک کودک تا این حد احساسش کرده ..

شاید مضحک باشه ولی بنظرم بعید نیومد که این بچه با نگاهی به آیکون های محاوره ای چنین چیزی به ذهنش رسیده باشه .. چون از خودم پرسیدم چطور چنین چیزی به ذهن یک بچه میرسه ..اما کاش اینطور بود ..

در اونها هیچ وقت مرگ نبوده و واقعا غمناکه که یه کودک به مرگ توجه کنه و متوجه بشه رنگش خاکستریه ..

خیلی تاثیرگذاره .. اگه این شعر برای سی چهل سال پیش بود کمتر ناراحت می شدم ..

کتابی که گفتی نخوندم .. بابت چیزی که خدا داده هیچ وقت نمیشه احساس شرم کرد ..

برایت روزهای شاد و بی غم آرزو می کنم ..

رها گفت...

سلام عزیزم
چقدر عالمانه حرف زده ..
جاری باشید

ناهید گفت...

سلام سکوت جون
خیلی خوشم اومد
توهم که خوب گلچین می کنی
ممنون از یاداوری غرور بیجای ما

دوستت دارم

محمد گفت...

سلام سکوت عزیز همیشه مهربون

هیمشه قشنگ ترین ایمیل هایی که به دستم میرسه رو می بینم آپ میکنی .

افرین مشخصه دقت نظرت عالیه .
از پی نوشت هات معلومه که دست توانایی در ادبیات داری .

افرین به تو عزیز و مهربونی هات