۱۳۸۸ اسفند ۲۴, دوشنبه

به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست ...

اشک رازیست

لبخند رازیست

عشق رازیست

اشک آن شب لبخند عشقم بود

قصه نیستم که بگویی

نغمه نیستم که بخوانی

صدا نیستم که بشنوی

یا چیزی که چنان که ببینی

یا چیزی چنان که بدانی

من درد مشترک ام

مرا فریاد کن

درخت با جنگل سخن می گوید

علف با صحرا

ستاره با کهکشان

و من با تو سخن می گویم

نامت را به من بگو

دستت را به من بده

حرفت را به من بگو

قلبت را به من بده

من ریشه های تو را دریافته ام

با لبانت برای همه لب ها سخن گفته ام

و دست هایت با دستان من آشناست

در خلوت روشن با تو گریسته ام

برای خاطر زنده گان

و در گورستان تاریک با تو خوانده ام

زیباترین سرود ها را

زیرا که مردگان این سال

عاشق ترین زنده گان بوده اند

دستت را به من بده

دست های تو با من آشناست

ای دیر یافته با تو سخن می گویم

به سان ابر که با طوفان

به سان علف که با صحرا

به سان باران که با دریا

به سان پرنده که با بهار

به سان درخت که با جنگل سخن می گوید

زیرا که من

ریشه های تو را دریافته ام

زیرا که صدای من

من با صدای تو آشناست.

سالیکه گذشت یه سالی بود از سال های عمرم. پر از فراز و نشیب و پر از ...

بگذریم

امسال خیلی ها کنار سفره های هفت سین عزیزانشون نیستن و جاشون برای همیشه سبز میمونه و خیلی ها به جمع سفره های هفت سین اضافه شدن.

استادای بزرگی مثل پرویز مشکاتیان، فرامرز پایور، مهدی کریمی، نیکو خردمند و خیلی ها ی دیگه ای که الان توی ذهنم نیستن.

دیگه بین خانواده ها شون و بین ما نیستن. یاد تمام رفتگان سبز امسال برای همیشه سبز و عزیز توی ذهنم می مونه.

چیزی زیادی از امسال باقی نمونده، امیدوارم این روزهای پایانی و روزهای سال آینده با خوش ترین نغمه ها برای همه ی دوستان و عزیزان و مردم خوب کشورم نواخته بشه.

دعا می کنم که تن همه سالم و دلشون خوش و لبشون خندون باشه.

دعا می کنم همه ی مردمم کنار عزیزانشون باشن و دور از هم نباشن.

دعا می کنم هیچ کس دلش تنها نباشه و هیچ کس امیدش قطع نشه.

هیچ پدر و مادری و بزرگی سر شکسته و شرمنده خانواده و عزیزانش نباشه.

دعا می کنم ...

خدایا، بهترین ها و زیبا ترین ها رو به همه ی دوستای عزیزم و نزدیکانم و مردمم از سر رحمت و بزرگی و کریمیت عطا کن و دستای همه مون رو بگیر و پیمونه های خالی دلامون رو از محبت و عشق خودت لبریز کن. آمین.

این روزا وقتی دلم می گیره شعر این ترانه رو با خودم زمزمه می کنم. شاید یه جور برام راز و نیازه. بعد این شعر یه متن رو که برام ایمیل شده بود رو میذارم به امید اینکه همه بتونیم ازش استفاده بکنیم و با انرژی بیشتری به استقبال سال جدید بریم.

گل نازم تو با من مهربون باش

واسه چشمام پل رنگین کمون باش

اسیر باد و بارونم شب و روز

گل این باغ بی نام و نشون باش

من عاشقی دلخونم

شکستی محزونم

پناه دل این بی آشیون باش

دلم تنگه تو با من مهربون باش

گل نازم بگو بارون بباره

که چشماتو به یاد من می آره

تماشای تو زیر عطر بارون

چه با من می کنه امشب دوباره

***

از اونجایی که مشاهده پست جدید با مرورگر های متفاوت با مشکل مواجه شده بود این پست رو مجددا قرار دادم.

ممنون از همراهی همه دوستان عزیز

۳ نظر:

دنیا گفت...

من این شعر رو خیلی دوست دارم چند وقته پیش یه فلش زیبا ازش دیدم و با یک صدای بی نظیر...مسحور شدم حیف توی فیس بوک بود و نمیتونستم دانلودش کنم
من با تو سخن می گویم
نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده

دنیا گفت...

کم پیدایی دوست عزیز...

سپيدار گفت...

دوباره سلام
خيلي زيبا نوشتي من هم براي دعاهات مي گم آمين و انشالله كه خدا مستجاب كنه
سلامت باشي عزيزم